| ||
مفهوم «سبک زندگی» را میتوان از جمله مفاهیم سهل و ممتنع دانست که با وجود تعریفهای بسیار و تلاشی که برای همگرا کردن آنها صورت گرفته، هنوز اتفاق نظری در مورد مفهوم آن وجود ندارد. اهمیت تمرکز بر سبک زندگی به جهت آن است که زیرمجموعهای نه چندان محدود از فرهنگ محسوب میشود و در واقع سبک زندگی غالب بر افراد یک جامعه میتواند مبین فرهنگ غالب و نیز مؤلفههای اساسی زندگی افراد آن جامعه باشد و با مسائل کلیدی و حساسی چون هویت فردی و اجتماعی پیوند خورده است. مؤلفههایی که طیف وسیعی از رفتارهای روزمرهی افراد را در بر میگیرد. سبک زندگی، سطحیترین لایههای زندگی، از آرایش مو گرفته تا حالت بیانی و ژست صورت و بدن را، به عمیقترین لایههای آن پیوند میزند و موقعیت هر فرد را در جامعه برای دیگران آشکار میسازد. یک بُعد از سبک زندگی، منتج اراده و آگاهی افراد جامعه است که تمام اعمال و کارهای روزمره و مسئولیتهای فردی را در بر میگیرد. بُعد دیگر، شرایط ساختاری جامعه است و اینکه این شرایط ساختاری، چقدر به رسیدن افراد جامعه به زیست مؤمنانه کمک میکند و یا محدودیت ایجاد میکند؛ لذا در میان عوامل مؤثر بر جهتگیری و تغییرات فرهنگی به ویژه سبک زندگی، اهمیت و نقش رهبران و سیاستگذاران پررنگ و تعیینکننده است. نوع تعامل و رابطهی متقابل میان رهبران، نخبگان و به تعبیر مقام معظم رهبری خواص جامعه با مردم و متن جامعه، تأکیدی مستقیم بر صعود یا نزول فرهنگی یک جامعه دارد. سیر سبک زندگی در سه دهه اخیر در جهت درک و تبیین تغییر سبک زندگی در دولتهای گذشته و یا به طور کلی رابطهی فرهنگ و برنامههای حکومتی، میبایست به این سؤال مهم پاسخ داد که «آیا برنامهریزی فرهنگی توسط دولتها، صرفاً ارائهی خدمات است یا اینکه دولتها میبایست با تعیین محتوا در جهتگیری فرهنگ جامعه دخالت کنند؟» هر دولت، بسته به پاسخی که در ایدئولوژی حکومتی خود به این سؤال میدهد، گسترهی دخالت خود را در حوزهی فرهنگ و به بیان دیگر شیوهی زندگی افراد جامعه تعیین میکند. آنچه در جامعهی ما پس از پیروزی انقلاب اسلامی مورد نظر قرار گرفته است، مقولهی «فرهنگسازی» است و این امر برخاسته از تعالیم اسلامی است. در آیات فراوانی از قرآن کریم به این شکل از برخورد با مقولهی فرهنگ مواجه میشویم. در واقع از مهمترین رسالتهای نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) و حتی میتوان اذعان داشت اهم آنها، رفع نقصهای فرهنگی و برخورد جدی با جهالتهای فردی به ویژه اجتماعی است. در سیرهی ائمهی اطهار (علیهم السلام) نیز مبارزه با شیوههای غلط زندگی و ارائهی طریقهای درست و انسانی آن به وفور مشاهده شده است. بر همین مبنا، پس از پیروزی انقلاب اسلامی گفتمانی مبنی بر سبک زندگی اسلامی مورد توجه رهبران حکومت قرار گرفت، به طوری که حضرت امام (رحمت الله علیه) و پس از ایشان، رهبری معظم (مدّ ظله) در بیانات بسیاری ملت ایران را به شیوهی زندگی مبتنی بر سادهزیستی، راستگویی، عدالتخواهی، آزاداندیشی، عفاف و پوشش مناسب، نفی رسوم غلط و جاهلانه و... هدایت کرده و برنامهریزی درست فرهنگی را نیز از مسئولان کشور مطالبه میکردند. ![]() در اعتقاد ایشان، تأمین عدالت فرهنگی، نفی خودباختگی فرهنگی و تولید فرهنگ بومی و اسلامی، بخشی از فلسفهی حکومت است؛ لذا در این دیدگاه، برنامهریزی فرهنگی محدود به فراهم آوردن امکانات و شرایط برای رشد خلاقیتها نمیشود، بلکه وظیفهی برنامهریزان و سیاستگذاران حوزهی فرهنگ، تعیین محتوای فرهنگ و اصلاح آن نیز هست. طناب نجات یا طناب نابودی فرهنگ برنامهریز تابع سیر فرهنگ و تحولات آن نمیباشد، بلکه تعیینکنندهی آن هم هست. مطالبات مرتبط با حوزهی فرهنگ و سبک زندگی مطلوب و توجه به مداخلات فرهنگی بیگانگان و خنثی کردن برنامههای تهاجم فرهنگی آنها، از مهمترین خواستههای رهبری از سال ۶۸ و شروع دولت سازندگی تاکنون بوده است. به طوری که در پاییز ۱۳۹۱، مقام معظم رهبری در سفر خویش به استان خراسان شمالی، به نقد جدی سبک زندگی ایرانی پرداختند و از علل افزایش دروغ، طلاق، قانونگریزی و... در جامعهی ایرانی که همگی نشاندهندهی واقعیت تلخ فاصلهی ما از حد مطلوب و مورد تأیید دین اسلام است، پرسش کردند. باید دانست که نجات فرهنگ یک جامعه از بداخلاقیها و هرزگیها، خودبهخود به تکوین سبک زندگی اسلامی میانجامد. یکی از راههای درک بهتر مفهوم سبک زندگی از نظر اندیشمندان مختلف، بررسی عناصر و مؤلفههایی است که ایشان برای سبک زندگی برشمرده و یا در تحقیقات خود از آنها به عنوان شاخصه، بهره بردهاند. در اینجا منظور از مؤلفه، اموری است که مصداق عینی سبک زندگی محسوب میشوند، مانند: شیوهی تغذیه، خودآرایی (نوع پوشاک و پیروی از مد)، نوع مسکن (دکوراسیون، معماری، اثاثیه)، نوع وسیلهی حملونقل، شیوههای گذران اوقات فراغت و تفریح، الگوهای مصرف و به اعتقاد برخی از محققان، نگرشها و الگوهای مربوط به نقاط تمرکز علاقهمندی در فرهنگ مانند: امور جنسی، عقلانیت، دین، خانواده، میهنپرستی، آموزش، هنرها و ورزشها. بنابراین در بررسی تغییرات سبک زندگی، باید دید تمایلات و ترجیحات (سلیقه) و منافع (نیازها و خواستههای) افراد چه تغییراتی کرده و چه سمتوسویی به خود گرفته است و ساختار فرهنگ چه نقشی در ایجاد این تغییرات داشته است. ![]() جامعهی ایرانی با گذشت ۳۴ سال و اندی از انقلاب و استقرار جمهوری اسلامی فراز و نشیبهای مستمری را در حوزهی فرهنگ –همانند دیگر حوزهها- پشت سر گذاشته است. سبک زندگی کنونی جامعهی ایرانی از سطح مطلوب آن فاصلهی بسیاری دارد که یکی از مهمترین علل آن را به طور قطع میتوان کموکاستهایی دانست که در عملکرد فرهنگی دولتها تاکنون وجود داشته است، تا وقتی که دغدغهی رفع نقصها و ایجاد بدیلهای مطلوب در حوزهی فرهنگ در لایههای کلان جامعه وجود نداشته باشد، نمیتوان انتظاری غیر از آنچه در حال حاضر شاهد آن هستیم، داشت. دولت سازندگی و مقوله فرهنگ دولت سازندگی اولین دولتی است که پس از جنگ تحمیلی و ایجاد آرامش نسبی در کشور در سال ۶۸ سکان اجرایی کشور را به دست گرفت. پس از پایان یافتن جنگ یکی از مهمترین اولویتهای کلان کشور، بازسازی و ترمیم زیرساختها و خسارتهای ناشی از جنگ تحمیلی بود، بر این اساس دولت، بازسازی ویرانیهای جنگ و توسعه اقتصادی را در اولویت کاری خود قرار داد و برنامههای داخلی خود را بر پایهی تعدیل و توسعهی صادرات در مقابل جایگزینی واردات، خصوصیسازی و جذب سرمایههای خارجی، استوار ساخت. ![]() در این دوره، علیرغم خدمات وسیعی که در رابطه با اقتصاد و توسعه و ایجاد زیرساختهای آنها انجام شد، هشدارهای مکرر رهبری دربارهی تهاجم فرهنگی، توجه به محرومان و مبارزه با اشرافیگری، نشاندهندهی نقاط ضعف جدی مرتبط با حوزهی فرهنگ و سبک زندگی مردم بود. نگرش تکبُعدی دولت سازندگی به توسعه و اولویت اقتصادی سبب ایجاد مشکلات اجتماعی و فرهنگی زیادی برای کشور شد که از آن جمله میتوان به گسترش شکاف طبقاتی در سطح جامعه به ویژه میان مردم و مسئولین، ترویج روحیهی مصرفگرایی و تجملگرایی اشاره کرد. این سهلانگاری فرهنگی که به طور عمده در دوران سازندگی شروع شد، در دولت اصلاحات نیز استمرار و گسترش یافت. تجمل و ریخت و پاش رهبر معظم در یکی از بیانات خود در سال ۷۸ در مورد تأثیر عمل مسئولین در رابطه با ترویج زندگی اشرافیگری بر سطح جامعه این چنین تذکر میدهند: «سالهاست که بنده دربارهی زندگی تشریفاتی مکرر تذکر میدهم، این دو جنبه دارد، یک جنبه از لحاظ اصل پایبندی به تجملات و تشریفات است، که این بد و دور از شأن انسان والاست؛ لیکن جنبهی دومی دارد که اهمیتش کمتر از جنبهی اول نیست و آن انعکاس تجمل در زندگی مردم است، بعضیها از این غفلت میکنند. وقتی شما جلوی چشم مردم، وضع اتاق و دفتر و محیط کار و محیط زندگی را آنچنانی میکنید، این یک درس عملی است و هرکسی این را میبیند، بر او اثر میگذارد.»(۱) ![]() بنابراین، دولت سازندگی و پس از آن اصلاحات، با دنبالهروی از روحیهی تجملگرایی در سطح حکومتی، موجب تغییر گامبهگام سبک زندگی افراد جامعه به سمت مصرفزدگی و اشرافیگری شدند، همان گونه که در عمل نیز در مدل زندگی جامعهی ایرانی چنین تغییراتی به وضوح مشاهده میشد. چنین اتفاقی با پذیرش رفاه و آسایش در دیدگاه اسلام همخوانی نداشت؛ زیرا روحیهی تجملگرایی به ایجاد نیازهای کاذب یا غیرواقعی و البته غیرمعقول میانجامد که با افزایش صحیح و متناسب رفاه و سطح زندگی جامعه ارتباط و خویشاوندی ندارد. تهاجم فرهنگی دولت اصلاحات که در سالهای ۷۶ تا ۸۴ سکاندار کشور بود، جامعه از نظر مقولهی فرهنگی دچار خللهای جدی شد. در این دوران، در جهت تبیین مفاهیمی همچون آزادی، مردمسالاری دینی، جامعهی مدنی، اصلاحات و در یک جمله باز شدن فضای سیاسی کشور تلاشهای بسیاری صورت گرفت، موضوعی که سبب گسیخته شدن فرهنگ دینی، ارزشهای اسلامی و انقلابی و حرکت در مسیر اهداف دشمنان نظام و اسلام و در نتیجه تهاجم فرهنگی شد. به طوری که رهبری در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال ۸۳، گوشزد کردند که مقولهی فرهنگ را دستکم گرفتهایم و باید مقولهی فرهنگ را از نو ارزیابی کنیم. ![]() انتخاب مسئولان فرهنگی معلومالحالی مانند مهاجرانی که شعار و عملشان مبتنی بر تساهل و تسامح در عرصهی فرهنگی بود، باعث شد فرهنگ جامعه در دورهی اصلاحات نه حتی در مسیر قبلی خود بلکه در پرتگاه اباحهگری سقوط کند؛ لذا اجرای سیاستهای دولت اصلاحات در حوزهی فرهنگ، تبعاتی در تغییر سبک زندگی مردم و نگاهشان به ارزشها، باورها، تفکرات و حتی پوشش و آرایش آنها به دنبال داشت. در این دوران شاهد آن بودیم که ماهوارهها به خانههای مردم راه یافتند و تغییر ارزشها چه در نوع پوشش و چه در روابط میان دختر و پسر در محیط دانشگاه آثار متعددی را به دنبال داشت. پس از آن، از سال ۸۴ دولت عدالتگرا با رویکرد احیای ارزشها و اصول اسلامی و انقلابی در عرصههای مختلف کشور به میدان آمد و در ابتدا خود را مدعی عمل به گفتمان انقلاب و رهبری معرفی کرد؛ اما در این دورهی ۸ ساله نیز باز هم حوزهی فرهنگ با چشمپوشی و غفلت مسئولین مواجه بود. مقام معظم رهبری در سال ۸۶ در حضور هیئت دولت فرمود: «در دولت نهم موضوع فرهنگ و فرهنگ دینی مظلوم واقع شده است.» نقش زنان در سبک زندگی و تاثیر سبک زندگی در نقش زنان در میان عوامل متعددی که برای ایجاد و تغییر سبک زندگی، مورد توجه خاص قرار دارد، «نقش زنان» به عنوان گروهی با تأثیرات جدی و مهم در عرصهی فرهنگسازی یا فرهنگسوزی کشور است. زنان به دلایل عدیدهای مانند جایگاه مادری و همسری آنها در خانواده، نقش مؤثرشان در بحث مدیریت اقتصادی و مصرفی خانواده و اهمیت خاص حجاب و عفاف آنها در عرصهی اجتماعی به عنوان رکن اصلی فرهنگ کشور مورد توجه قرار دارند، به طوری که در بحث تهاجم فرهنگی نیز زنان از گروههای مورد توجه برای سرمایهگذاری فرهنگی به شمار میآیند. بر همین اساس، در طول سالهایی که بر کشورمان گذشته، همواره با تغییر سبک زندگی ایرانی، نقش و جایگاه زنان نیز در خانواده و جامعه با تغییرات جدی همراه بوده است، تغییراتی که زنان را به ارکان اصلی خانوادهها و نیز رکن مهمی از ساختار اجتماعی تبدیل کرده است. ![]() در حال حاضر با افزایش مستمر زنانی با تحصیلات عالیه و نیز شاغل، شکل زندگی ایرانی به سمتوسوی متفاوتی نسبت به گذشته در حال حرکت است. عدم حضور زنان در خانه و از سوی دیگر حضور چشمگیر آنها در سطح جامعه، تبعاتی مثبت و گاه منفی برای فرهنگ جامعه به دنبال داشته است، تبعاتی چون افزایش سطح آگاهی و فعالیت اجتماعی و سیاسی زنان و نقش مؤثر آنها در توسعه و پیشرفت اقتصادی کشور و از دیگر سو کاهش امنیت اخلاقی جامعه به دلیل وجود ضعف جدی در فرهنگ حجاب و عفاف، کاهش نقش فرزندآوری و فرزندپروری زنان، افزایش سن ازدواج و آمار طلاق و کاهش میزان ازدواج را به دنبال داشته است. از سوی دیگر، افزایش بیرویهی تجملگرایی و مصرفزدگی در سبک زندگی ایرانی که زنان به عنوان بازوان اصلی تحمیل آن به اقتصاد جامعه به شمار میروند، باعث میشود سیاستهای دولت در حوزهی فرهنگ به طور مستقیم بر نقش و جایگاه زنان در جامعه مؤثر باشد. نگاه صنعتی به زنان تمامی این تبعات اعم از مثبت و منفی باعث شده است که در این دوره از انتخابات ریاستجمهوری، در جهت افزایش بهره از مشارکت زنان، با شعارها و برنامههای خاصی در حوزهی زن و خانواده از سوی نامزدهای انتخاباتی مواجه شویم؛ اما نامزدها از دریچههای متفاوتی به این مسئله ورود داشتهاند، برخی از جنبهی علاقهی بخش گستردهای از زنان امروز نسبت به افزایش حضور اجتماعی و رفع موانع اشتغال و تحصیل وارد شده و وعدههایی مبنی بر افزایش سهم زنان در سمتهای کابینهی خود و افزایش حق تحصیل و اشتغال دادهاند، برخی نیز بر حق زنان نسبت به انتخاب آزادانهی همهی رشتههای دانشگاهی که در حال حاضر برای بخشی از آنها سهمیهی جنسیتی وجود دارد، تأکید کردهاند. ![]() چنین پیشنهادات و برنامههایی علیرغم آنکه میتواند در جلب رأی بسیاری از زنان به ویژه جوانترها مؤثر باشد؛ اما بدون در نظر داشتن تبعات و زیرساختهای فرهنگی و اجتماعی آن، به طور مطلق مفید فایده به نظر نمیرسد؛ زیرا برای نمونه تفکیک جنسیتی به نفع زنان یا مردان، در انتخاب رشتههای دانشگاهی اگر بر اساس نیازسنجی صورت گیرد، میتواند بسیار مؤثر و پرفایده در عرصهی تحصیلات و اشتغال باشد. گروهی دیگر از نامزدها با واقعنگری بیشتری نسبت به مسائل زنان و خانواده برخورد کرده و از برنامههایی صحبت کردهاند که در صورت اجرای آنها در آینده، میتواند تأثیراتی در جهت ایجاد سبک زندگی اسلامی به دنبال داشته باشد. برای نمونه برنامهی یکی از نامزدها مبنی بر راهاندازی ۵ میلیون کسبوکار خانگی و ایجاد کارگاههای خانگی برای بانوان و دانشجویان برای ساخت وسایل الکترونیکی، متفاوت است. همچنین پیشنهاد یکی از نامزدها مبنی بر اینکه خانهداری یک شغل محسوب شود و برای این منظور بیمهی زنان خانهدار ایجاد شود. چنین برنامههایی میتواند در بهکارگیری توان پنهان و غیرقابل استفادهی کنونی زنان خانهدار بسیار مؤثر باشد و از سوی دیگر به اقتصاد خانواده کمک شایانی کند. مشاغل خانگی، انتخابی مناسب نامزد دیگری در این زمینه به ارائهی برنامههای بسیار مهمی اقدام کرده که در عین جامعنگری، در صورت اجرا میتواند به تغییرات جدی در بحث سبک زندگی معقول و بهینه بیانجامد؛ مانند ارائهی برنامهی مدون در بحث حجاب و عفاف، ازدواج و اختلاط زن و مرد، ترویج سبک زندگی صحیح، ایجاد بنیاد ملی ازدواج و مد لباس و همچنین ارائهی برنامهی مدون در بحث جمعیت برای برطرف کردن معضل کاهش جمعیت، تغییر الگوی اشتغال و توجه به جمعیت زنان خانهدار و به دور از آسیبهای اجتماعی، دورکاری برای زنان، نظارت بر شرکتهای خصوصی در جهت حفظ کیان خانواده و بهرهوری بیشتر از زنان مؤمن و توجه به زنان در اقتصاد مقاومتی. ![]() این برنامهها در صورت اجرا میتواند چند اثر مهم به دنبال داشته باشد، اینکه در عین حال که زنان از فعالیت و تأثیر اجتماعی منع نشدهاند، با اجرای برنامههای مؤثری چون تغییر الگوی اشتغال و نیز دورکاری، میتوانند به عرصهی خانواده و شغلیشان به طور همزمان توجه کنند. این تمهید میتواند به بازگشت مجدد زنان به عرصهی فرزندآوری و فرزندپروری و برطرف کردن معضل کاهش جمعیت نیز کمک کند. از سوی دیگر ارائهی برنامههایی مبنی بر ترویج حجاب و عفاف و طراحی الگوهای پوشش اسلامی و در عین حال متنوع، آسان و زیبا که از مهمترین گمشدههای کنونی فرهنگ کشورمان و مؤثر بر سبک زندگی جامعهی ایرانی و حفظ و گسترش عزت و شرافت زن ایرانی است، از برنامههای بسیار خوب در این زمینه به شمار میرود. بنابراین، با پذیرش این اصل که «سیاستهای دولتی میتواند بر فرهنگ و به طور خاص، سبک و شیوهی زندگی افراد جامعه مؤثر باشد» و نیز اصل «تأثیر و نقش بیبدیل زنان در تمامی جنبههای اجتماع» میبایست به دنبال انتخاب افرادی بود که با سادهزیستی، تدبیر و تخصصگرایی، در کنار دغدغههای مهم دیگری همچون ترمیم اقتصاد و مهار تورم، دغدغهی اصلاح و بازسازی فرهنگ کشور و ایجاد سبک زندگی اسلامی که باعث افزایش امنیت در جامعه و نجاتبخش آن از بزهها و بداخلاقیهای رایج است را نیز داشته باشد. همچنین بر نقش و جایگاه خاص زنان در پیشبرد اهداف کشور واقف بوده و هیچیک از عرصههای خانوادگی و اجتماعی زندگی زنان را قربانی دیگری نکند تا به لطف الهی شاهد اصلاح جامعه و رفع بحرانهای فرهنگی و اخلاقی کنونی آن باشیم. منبع فرهنگ نیوز: منبع : فhttp://www.bassir.blogsرهنگ نیوز http://www.bassir.blogsky.com/ |